...عِشقِـــــ صادِقانهِـــــــ...

نمیدونم توی این پستم چی بنویسم!!!

راستش اصلا نمیدونم چرا این پستو مینویسم!!

دیگه خسته شدم واقعا خسته شدم

ادمای اطرافم خاکستری ان.

گاهی چنان بغض میاد سراغم که هر لحظه امکان داره خفه بشم!

وقتی کوچیک بودم دوست داشتم خیلی زود لحظه های قشنگ کودکی بگذرن

و بزرگ شم

بزرگ شدن تمام رویاهای کودکیم رو حقیقی میکرد

اما

نمیدونم چرا الان حسرت تک تک لحظه های قشنگ کودکی ای که گذشت رو میخورم...؟

+نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت23:26توسط ***lovely*** | |

 

الان اومدم نت گفتم دست خالی برنگردم!!

این شعرمو کنار دریا سرودم

یحورایی دریاییه!!

اگه خوندین نظر یادتون نره که

چه نظر خوب چه بد "هر چه از دوست رسد نیکوست!"


ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت1:37توسط ***lovely*** | |

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام!!!!!!!!!!

این اولین پست 91 برای همین بانشاط سلام کردم!!!

سال نو تون مباررررررررررررررررررک

ممنونم که به وبم سز میزنین و خیلی ممنونم که نظراتتونو میگین 

+نوشته شده در یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:,ساعت13:36توسط ***lovely*** | |