امروز یه داستان کوتاه خوندم که خیلی جالب بود دلم نیومد برات نذارمش راستش پیام جالبیو میرسونه سعی کن حتما بخونیش! "نقاشی" "مادر" خسته و اشفته از سر کار به خونه اومد،"جیم" باعجله خودشو به مادر رسوند و گفت: مامان مامان تام روی دیواری که دیروز تا نیمه شب رنگش می زدی نقاشی کشیده!! مادر که فوق الغاده خسته بود خیلی زود عصبانی شد و فورا به سراغ تام رفت و اونو حسابی کتک زد و بعد از اون یه سطل رنگ برداشت و به اتاق رفت تا خرابکاری تام رو درست کنه که یه دفعه چیزی دید که باعث شد دست و پاهاش بی حس بشن،تام روی دیوار یه قلب با رنگ قرمز کشیده بود و توی اون قلب با خط ابتدایی خودش نوشته بود: "دوستت دارم مامان مهربونم" کمی بعد مادر با چهار قطعه چوب یه قاب درست کرد و اونو دور نقاشی تام زد تا بهترین هدیه دنیا رو همیشه ببینه...
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
ســــــــــــــــــــــــــــــلام! به "اتاقک عشق من" خوش اومدین! اینجا همه چی رنگ و بوی "عشق" داره... اگه از مطالب خوشتون اومد لطفا نظر یادتون نره! Archivesخرداد 1393شهريور 1392 آبان 1391 مهر 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 Authors***lovely***Links
هرکی عاشقتره بیاد تـــــــــــو! LinkDump
حمل ماینر از چین به ایران کاربران آنلاين:
بازدیدها :
|